tag:blogger.com,1999:blog-6818924601930517790.post9109134873447717210..comments2011-08-20T04:01:09.547-07:00Comments on 1988: [23] - Ghost DogAlirezahttp://www.blogger.com/profile/09775042981276020672noreply@blogger.comBlogger4125tag:blogger.com,1999:blog-6818924601930517790.post-82134970659579381902009-09-14T10:26:29.923-07:002009-09-14T10:26:29.923-07:001.کتابی داشتم به نام "صورت بندی مدرنیته و پست...1.کتابی داشتم به نام "صورت بندی مدرنیته و پست مدرنیته " , کتاب جالبی بود ولی در بخش های هنری واسه من بی اطلاع فقط تشنگی رو افزون می کرد ... خوشحال میشم که از دانشت استفاده کنم که پیامبر عظیم الشان می فرماید : زکات العلم نشره ! <br /><br />2.نوستالوژی ورزشی برای من با قهرمانی منچستر در فینال 99 , دیوید بکام و تیم ملی انگلیس گره خورده ... باور کردن این واقعیت که از اون شب رویایی یک دهه گذشته یه ذره سخته ! ... نمی خواهم بمیرم , با که باید گفت !؟ کجا باید ندا سر داد!؟امیدhttp://www.andishe-pooya.blogfa.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6818924601930517790.post-19869946159730361182009-09-11T12:37:13.505-07:002009-09-11T12:37:13.505-07:00من والتر زنگا و گویگوچه آ دروازه بانهای دوران کودک...من والتر زنگا و گویگوچه آ دروازه بانهای دوران کودکی م بودن خیلی فرق داره سن و سالمون یعنی؟<br />در ضمن ایتالیا رو به رفانسه ترجیح می دم بی ام و رو به کادیلاک!محمدرضاhttp://mamrizzio.blogfa.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6818924601930517790.post-43582743779693406002009-09-11T07:16:15.989-07:002009-09-11T07:16:15.989-07:00با درود.
1-"کاش زمان به بعضی چیزها رحم می کرد...با درود.<br />1-"کاش زمان به بعضی چیزها رحم می کرد"<br />زیبا بود،خیلی. درهمان لحظه که خواندم این جمله را، بسیار لذت بردم.سپاسگزارم.<br />2-و اما راجع به عرضم. می خواهید من شماره ی تماس بدهم یا شما؟<br />3-یک اعتراف. خوشا به حالتان که هنری دارید."غیر از هنر که تاج سر آفرینش است دوران هیچ سلطنتی جاودانه نیست"علیرضا کیانیnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-6818924601930517790.post-15284452655936763922009-09-10T20:43:35.298-07:002009-09-10T20:43:35.298-07:00از فوتبال که چیزی نمیدونم . ولی حست رو درک میکنم...از فوتبال که چیزی نمیدونم . ولی حست رو درک میکنم . شبیه این حس رو به سالهایی دارم که هرگز ندیدمشون . به تهران سالهای سی تا چهل خورشیدی . تصور اینکه موج روشنفکری کم کم وارد جامعه میشده برام جالبه . تصور تئاتر ، سینما ، کتابفروشی ، دانشگاه تهران و ... دیوونهام میکنه .یه نقطهایhttps://www.blogger.com/profile/00414487198023761639noreply@blogger.com