۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

[56] - نقد بیرحمانه و فعال خویشتن

  • چند روزی ست که مهمان محمدرضا هستم. خیلی خوب می گذرد. کش نمی آیند روزها. از دست ثانیه ها رهایی یافتن نعمت بزرگیست. قم شهری ست پوچ. خالی. نگاه مردمانش. معماری اش. چند کتاب فروشی خوب دارد که خب، این به معنی است است که اکسیژنی برای نفس کشیدن وجود دارد. مردمش اما برای اینکه ریا نشود - ریا می کنند. هر جا دوستان باشد برای من شهر خوبیست، حتی قم. سری هم به تهران خواهم زد و چند دوست را خواهم دید. خلاصه هنوز در سفرم ...
آنچه این روزها ذهن من را به خود مشغول کرده است این است که ما هر چه می کشیم از نداشتن امنیت روانی است. نگاهم وقتی به این موضوع جلب شد که روانشناسی در برنامه دو قدم مانده به صبح یه این اشاره کرد که طی تحقیقات یکی از دانشجویانش بالای هفتاد درصد کسانی که در آن جامعه آماری نظر ستجی شده، قصد مهاجرت را داشتند اعلام کردند هدفشان به دست آوردن امنیت روانی بوده است.
امنیت روانی برای من همیشه چیزی بوده که باید برایش می جنگیدم. مانند بسیاری از مردم دیگر. من امروز به خودم - به دیالوگهای روزمره ام و ذهنیاتم که نگاه می کنم می بینم که اکثر اوقات در حال توجیه کردن و دلیل تراشی برای آنچه رخ می دهد و آنچه فکر می کنم، هستم. یک دفاع بیست چهار ساعته در دادگاه افراد پیرامونم برای توضیح این مطلب که آنچه من انجام می دهم و یا به آنچه من فکر می کنم - بر خلاف آنچه آنها فکر می کنند - غیر عقلانی نیست. خاص بودن گویی جرم است. باید لباس را طوری پوشید که به چشم نیاید. راه رفتن و کتاب خواندن و موزیک گوش دادن و همه چیز.
در مقابل و مشکل بعدی اگر به این نتیجه برسیم که آنچه انجام می دهیم همواره درست است این است توجیه گر درونی اعمال خود باشیم. این مرز ظریفی دارد و آن مرز حفظ حریم شخصی و گول زدن خودمان است. نقد - بیرحمانه ی - فعال خویشتن فرایندیست بی وقفه، سخت و فرسایشی، که بسیاری زحمت آنرا به خود نمی دهند و می گذراند اتفاقات و رویدادها هر کجا می خواهد آنها را با خود ببرد. عیبی نیست. قصدم کلی گویی و برچسب زدن نیست. فقط می خواهم یاد آوری کنم که اشتباه و رفتار احمقانه - از نگاه دیگران - جزو حقوق هر فردیست که اگر نقد فعال خویشتن نباشد هزینه های سنگینی دارد.
پ.ن: من بسته به آگاهی های خودم می توانم خودم را نقد کنم. دوستان نزدیک کمک بسیار خوبی در این زمینه و خارج شدن برا این دایره ی بسته هستند. حداقل برای من.

1 comments:

farzad گفت...

سلام. دوستی چند وقت پیش به همین مسئله امنیت روانی اشاره می کرد و می گفت با وجود آنکه در بسیاری از کشورها مردم بسیار بیش از ایران فعالیت کاری دارند اما خستگی و افسردگی بسیار کمتر است. وی معتقد بود دلیل این امر همین مبحث امنیت روانی است.

ارسال یک نظر