آنچه که در چشم انداز کوتاه مدت آینده وجود دارد را می توان در چند کلمه خلاصه کرد: سرکوب و حکومت نظامی - جنگ داخلی - جنگ خارجی - هرج و مرج و آشوب ناشی از فروپاشی اقتصادی - سقوط حکومت. اینها می توانند در حالات مختلف روی دهند. پیش فرضی این پیش بینی تسلیم نشدن حکومت به تغییرات اساسی و اصلاح خود است و باز این گزینه ی آخر هم در صورتی خواهد بود که مردم - که اکنون بیش از هر زمان دیگری خشمگین هستند - تن به این تغییرات کوچکتر از خواسته هایشان بدهند. و این نکته را هم باید یاد آوری کنم که به نظر من عقب نشینی این افراطیون از قدرت چیزی به شدت بعید به نظر می رسد زیرا ما در هفت ماه گذشته شاهد بودیم که این جماعت چگونه پل های پشت سر خودشان را خراب می کردند - و همچنان می کنند -. و با وجود همه اینها، این روزها به پدیده ی بر می خورم که سخت تعجب مرا بر می انگیزد و آن نادیده گرفتن فعال وضع موجود است. یکی از دوستانم آتلیه گرافیک و عکاسی حرفه ای خود را در دست افتتاح دارد، دیگر دوستم دو ماهی است که آموزشگاه هنرهای تجسمی باز کرده و کلی خرج افتاده؛ خود من دارم برای کنکور سال آینده برنامه ریزی می کنم و در فکر تدوین فیلم در دست ساخت و نوشتن فیلمنامه و غیره هستم. همه ی اینها خوب است. باور کنید بسیار خوشحال شدم از شنیدن خبر راه افتادن آتلیه دوستم. اما... اما فکر می کنم به اینکه این واقعا پدیده ی جالب و با مزه ای است. که انگار هیچ اتفاقی در حال افتادن نیست. نا خودآگاه یا خود آگاه من عده ای را - که خودم هم جزوشان هستم - می بینم که دارند برای آینده ای بسیار مبهم و بسیار خطیر برنامه ریزی می کنند بدون اینکه شرایط موجود در جامعه را در تصمیم گیری هایشان دخالت دهند...
۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه
[52] - نادیده گرفتن فعال وضع موجود
۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه
[51] - فراموشی

پ.ن: پست قبلی اصلاح شد.
۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه
[50] - عشق و کارخانه ی رویا سازی

در باب فهمدین اینکه عشق چیست. با مرور کردن رویاهای عشقی (بخوانید جنسی) خودم و صحبت کردن و زندگی کردن با پسران هم سن و سال خودم و درک کردن معیارهایشان به این نتیجه رسیدم که ما، همه ی ما به جز کسانی که متوجه این نکته شده اند و می شناسمشان؛ تحت تاثیر آن چیزی هستیم که من آن را رویای عشق هالیوودی می نامم. معتقدم فیلمها به ما یاد می دهند که چگونه عاشق شویم، چگونه عشق بازی کنیم و اصولا چه چیز را عشق بنامیم. نه اینکه یک طرفه باشد، این رویاها روی فیلمها تاثیر می گذارند و فیلمها روی رویاها. دو طرفه است. اما در نهایت معتقدم که طرف تاثیر گذار تر این ماجرا رسانه است. تاکید می کنم به خصوص سینما. هر فیلم مفاهیم کپسول شده ای است که در یک وعده ی دوساعته مفاهیم اساسی زندگی را تعریف می کند. اینکه عشق چیست - آدم خوش بخت کیست - زن زیبا چه شکلی است - چیزهایی شبیه این. مثلا در همین سینمای خودمان من فیلم فارسی را همینگونه تعریف می کنم. به خودم و اطرافیانم که نگاه می کنم می بینم چقدر - شاید نسل ما - رویاهایش شبیه این فیلم ها است. به راستی که « کارخانه ی رویا سازی» بهترین اسم برای هالیوود و بقیه فیلمهایی است که از فرمول هالیوود استفاده می کنند.
بعد در زندگی روزمره من به تناوب به افرادی بر می خورم که از شکست عشقی برایم می گویند. اینکه روزهای نخست همه چیز خوب بوده است - درست مثل فیلم ها - و بعد روابط شکلشان را عوض می کنند. به جدایی می انجامند و اینکه این وسط یک قشر زد زن به وجود می آید. یک عده شروع می کنند به برداشت جنسی داشتن از جنس مونث و به قول دوستی مثل دولت نهم دنبال پروژه های کوتاه مدت و زودبازده می روند. و هیچ وقت فکر نمی کنند که شاید زاویه دید اشتباه است.
می گویند مانکن ها همیشه باید وزنشان را کمتر از حد عادی نگه دارند. زیبا هستند از نظر عموم اما نرمال نیستند. عشق هم یک همچین چیزی است. به نظر من نوع هالیوودی اش به شدت نا پایدار است. حداقل می توانم این را در مدیوم فرهنگ خودمان بگویم. البته این نوع بحث ها نیز به تحقیقات جامعه شناسی دارد که خب، از توان من خارج است. پس به نظر من این عشق، هر چه که هست نمی تواند در لحظه به وجود بیاید و پایدار بماند. می شود گفت که در روابط موازی به وجود می آید. چیزی که در خارج از مرزهای این کشور دیده می شود. اینطوری نیست که من یهو یکی که از خیابان رد می شود را ببینم و عاشقش شوم. فکر می کنم مشکل ما این است که فیلمهایی را می بینیم که برای ما ساخته نشده اند و در ذهنمان به خودمان ارجاعش می دهیم.
من این بند آخر را حذف کردم - موضوع را خیلی شخصی می کند. حرف من بیشتر روی بقیه بندهاست ملت به این یکی گیر می دهند.
۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه
[49] - شرح این آتش جان سوز نتوان گفت !

پ.ن: نگاه مهندس موسوی یا این پست قرابت معنایی دارد.
۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه
[48] - رنج
می نویسم. شاید یک روزی. شاید، شاید. اگر کسی در آینده دور دید این مطلب را به این فکر کند که ما در گذشته چه کشیده ایم.
ایران - 13 دی ماه 1388 - ساعت 6 و 54 دقیقه به وقت تهران