۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

[10] - حساب سر انگشتی روزهای عمر

این اشتباه را همه می کنند. انقدر تکرار شده است که این توهم تاریخی را به وجود آورده که دیدگاه درستی است. آخر کدام بهار مانند بهار سال گذشته است. اولا که دوازده ماه با هم تفاوت دارند. موضوع بعدی این است که انقدر تفاوت بینشان زیاد است که نمی توان هر دو را بهار اسم گذاشت. فرض کنید همین بهشت رضا ی مشهد. پارسال کلی جای خالی داشت. الآن که با شما حرف می زنم کلی آدم مرده است. پارسال بهار این گربه ی جلوی درمان نبود. بچه است هنوز. همه چیز هم می خورد. خب یعنی این همه که آدم که مرده اند، اینهمه گربه که به دنیا آمده اند، اینها به حساب نمی آیند؟ یعنی واقعا هیچ فرقی بین این بهار آن بهار نیست؟ چطور سالها را با عدد از هم جدا می کنند به فصل ها و روزها که رسید همه مثل هم هستند؟ کدام شنبه مثل شنبه ی هفته ی پیش است؟ مثلا خود من اصلا اعصاب و حوصله ی که قبل انتخابات داشتم را الآن ندارم. خب اینها یک جایی باید به حساب بیاید. نمی شود که موکول کنیم سر سال. فرض کنید من روی کاغذ نوشته ام سوم فروردین یا نوشته ام شنبه ی هفته یپیش، کسی که بعدها این کاغذ را می خواند از کجا می فهمد دقیقا منظور من کدام روز از کدام سال است؟ من که فکر می کنم بهترین راه حل ها همین اعداد هستند. مثلا اگر از همین الآن که شروع کنیم، امروز می شود روز یک، فردا روز دو. یک سال که از امروز گذشت می شود روز سیصد و شصت و پنج. دو سال که گذشت می شود هفتصد و سی. ماهها هم به همین ترتیب. فقط اعدادش کمی بزرگ می شوند که این مشکل هم با یک دستگاه حافظه دار مثل موبایل حل می شود. به جای این عیب کوچک کلی سود دارد. حداقل سودی که دارد این است که می فهمیم چه زود پیر می شود آدم. چه زود فرصت ها از دست می روند. تازه این حداقل سودش بود.

3 comments:

یه نقطه‌ای گفت...

شرمنده ! فونتت خیلی بده . نمی‌تونم بخونم !

ناشناس گفت...

بالاخره اعداد خوبن یا بدن؟؟؟؟ من که بر این باورم که هیچ دو چیزی در جهان یکسان نیستند که این دربردارنده ی ظروف زمان هم میشه!

یه نقطه‌ای گفت...

بهار من همیشه مثل قبله !
خندید باغبان که سرانجام شد بهار
دیگر شکوفه کرد درختی که کاشتم
دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار ؟
ای بس بهارها که بهاری نداشتم !

ارسال یک نظر